Thursday, December 23, 2010

روز از نو روزی از نو

اولین شب یلداییه که من و یار پیش همیم وظاهرا اُدو باید طبق رسم و رسومهای رایج شب چله ای برای من بیاره، پس مجبور شدیم همه چی رو خِرکش کنیم ببریم خونه مامانم اینا، از طرفی کلی هم کار داشتیم اینجا، ولی موفق شدیم هم شب یلدا رو پیششون باشیم و هم اینکه فرداش از دستشون فرار کنیم و راه بیافتیم بیایم خونه.بماند که تو راه برگشت چقدر سوژه های بامزه داشتیم که حالا فردا می نویسم .با اینه بعد ازظهر خوابیدم باز دلم استراحت میخواد.پس فعلا

No comments:

Post a Comment